در روز 8اردیبهشت1403 ساعت17تا18 نشستی با سخنرانی آقای دکترحسینعلی مومن با موضوع منهای وجودی و با حضور تقریبا 50 نفر حاضر در فضای اسکای روم شکل گرفت.
خلاصههای ازآنچه دراین نشست مطرح شد ازاین قرار است:
ضرورت و چرایی پرداختن به این بحث (منهای وجودی-اخلاق کاربستی)؟
علت پرداختن به این بحث این است که ما میخواهیم زیست اصیل داشته باشیم و به سوال من کیستم؟ را پاسخ دهیم و به نیازهای اصیل درونی را که نیازهایی فراتر از سلسله نیازهای مازلو است پاسخ دهیم و بدانیم ما دارای چه نیازهای ژرف و اصیلی هستیم.
من چیست؟ من کیست؟ ماهیتش چیست؟ تبیین وجودی این من چه میتواند باشد؟ چرا مجموعه جِدّ و جَدّ و اجتهاد ما برای رضایت و آرامش ما مطلوب نیست؟ چرا رویای ما برای آرامش فراهم نمیشود؟
دو مولفه که همه میخواهند و انگیزه هر عمل ما است، آرامش و رضایتمندی هستند. همه به دنبال آرامش عمیقتر و رضایتمندی دقیقتر هستند، اما چرا تلاشهای ما به این دو انگیزه پاسخ نمیدهد؟
چرا عاشق میشویم؟ چون گمان میکنیم اگر محض محبوب شویم به آرامش میرسیم، ولی بعداً درمییابیم که دنبال چیز بالاتری بودیم و عاشقی هم سودا بود. جربه عشق از این منظر جز به رنج و زحمت نمیرسد.
اگر میخواهیم مادر و پدر فعال فرهنگی و غیره شویم در همین یا هستیم که به آرامش و رضایتمندی برسیم ولی در این تجارب این دو را کسب نمیکنیم و سرخورده میشویم پس باید در چنین تجاربی خواستههای ژرف وجودی خود را کشف کنیم تا با پاسخ درست به منهای اصیل خود به آرامش و رضایتمندی برسیم.
ناگزیریم منهای وجودی خود را بشناسیم.
یکی از گستردهترین افسردگیها در بین دانشجویانی است که سودای یک رشته را داشتهاند و به آن رسیدهاند، اما با وجود اینکه به آن رسیدهاند چون این سودا و این رویا، رویای دیگری از جمله پدر و مادر و دوستان و اطرافیان و جامعه بوده است و رویا من دیگری بوده در نتیجه رویای من کاذب را محقق کردهاند، نه رویای من اصیل خود را افسرده شده اند.
در امری که آتش درون ما باشد خستگی معنا ندارد و موفقیت ما ریشه در شناخت من دارد.
کرامت نفس، عزت نفس و اعتماد به نفس موجب میشود ما در نهایت امر به دنبال من باشیم. چون انسانیم دارای خواستههای انسانی ژرف مشترک هستیم و وجودهای منحصر به فرد داریم.
در همه انسانها میل، تمایل و اشتیاق به سه مفهوم حقیقت، خیر و جمال وجود دارد. همه آدمیان در اعماق وجودشان این سه مفهوم نیست بلکه اینها به خاطر میل به بهبود بخشیدن است که هیچ وقت تمامی ندارد.
عمیقترین خواسته وجودی از نظر بودا آرامش است.
آنچه که موجب میشود رویای تحقق یافته ما رنگ ببازد تغییر خواستهها در بودنها و شدنهای ما هست.
در فلسفه اصطلاح تحیر اخلاقی را داریم. تحیر اخلاقی یعنی اینکه مثلاً من خطای استادم را میدانم و سر دوراهی این میمانم که آن را به همکلاسیهایم بگویم یا نه آن را فاش نکنم؟ فلان حرف را به همسرم بزنم یا نه؟ از مومنان عیب جویی بکنم یا نه؟ اگر فلان کار را انجام بدهم نزد جامعه محبوب میشوم، آیا آن را انجام بدهم یا نه؟
اینها سوالهاییست که موجب تحیر اخلاقی میشود و چون ما با سلسله نیازهای اصیل من اصیل خود آشنا نیستیم با تحیر اخلاقی مواجه میشویم. در واقع عبور از تحیر اخلاقی آرامش میآورد.
در سوره زمر آیه 22 میفرماید خدا مثالی زده: آیا فردی که شریکان و مالکانش در مورد او اشتراک دارند و فردی که تسلیم یک فرد است یکسانند؟
در قرآن که بیانش نمادین است میگوید فردی که تسلیم یک فرد است تکلیفش با خودش مشخص است ولی وضعیتی که فردی تسلیم چند نفر است این گونه است که میگوید بنوش دیگری میگوید ننوش. یکی میگوید بکوش دیگری میگوید نکوش. یکی میگوید بپوش دیگری میگوید نپوش و غیره.
حال سوال این است که تابع کدام عمل کنم پس چه کنم پاسخ این است که من وجودی خود را کشف کن.م
کودکی را تصور کنید که بعد از خوردن بستنی دهان خود را آلوده کرده است و جلوی آینه میایستد و وقتی تصویر صورت آلوده خود را میبیند دست آلوده خود را روی آینه میزند که آلودگیها را از روی دهان خود پاک کند و او متوجه نیست که پاک کردن آلودگی مستلزم پاک کردن خودش است نه پاک کردن آینه و تصویر خود.
خیلی وقتها ما به دنبال اصلاح تصویر خود هستیم نه به دنبال اصل من اصیل خود.